برفِ کودکی یا کودکیِ برفی
برف که می بارد، کودکی آدم یک دفعه زنده می شود.
آدم از هیاهوی زندگی پرت می شود وسط خنده های کودکی.
عشق آدم برفی قلب آدم را پر می کند.
به نرمی سقوط همین دانه های برف می شود، قلب آدم.
گر چه مملکت فلج شده
... کودکی تان مبارک!
این عکس ها رو "فرید رضوانیان" برای ما mail کرده. گویا دوشنبه 17 دی ماه، از محوطه ی دانشگاه گرفته.
برای دیدن کیفیت بهتر عکسها روی آنها کلیک کنید.
شما هم از این دانشجوی نمونه یاد بگیرید و برای ما عکس و مطلب بفرستید! این عکس ها ما رو بعد از چند ماه تعطیلی وادار به کار کرد. دیدیم عکس ها خوبه، یه چیز هم نوشتیم، زدیم تنگش!
انتخاب واحد دستی
در روزگاری که نانوایی های مملکت هم اینترنتی شده اند، ما همچنان «دستی» انتخاب واحد می کنیم. این جمله معنی اش این نیست که بقیه ی ملت با جاهای دیگرشان انتخاب واحد می کنند، بلکه بدین معنی است که بقیه ی ملت برای انتخاب کردن چهارتا واحد زپرتی، از صبح تا شب علاف نمی شوند.
فردا دوباره می رویم دانشگاه عزیز و به روش پدران مان انتخاب واحد می کنیم! طبق معمول کد درس هایی که روی برد زده اند، یا اشتباه تایپ شده یا عوض شده یا اصلا تایپ نشده! ما هم بعد از بیست وپنج بار رفتن به دفتر آموزش و شنیدن جیغ و فریادهای مشاوران دلسوز، واحدهای مان را انتخاب می کنیم. بعد هم می رویم پی کارمان. دو ماه بعد که برگه ی تاییدیه ی انتخاب واحدمان آمد می بینیم که به جای واحد هایی که انتخاب کرده ایم، چهار تا واحد چرند دیگر ثبت شده. حالا بدو دنبال مدیرگروه و استاد!
ما که نفهمیدیم تا کی باید به شیوه ی انسان های نخستین انتخاب واحد کنیم؟!