به نام وطن
اولین بار که شاهنامه خواندم ده، دوازده ساله بودم. ولی اولین بار که شاهنامه شنیدم را دقیق نمی دانم. یادم می آید که هنوز مدرسه نمی رفتم که «بابا» از رستم و سهراب می گفت. احتمالا پنج ساله بودم. شاید هم کم تر. مثلا دو، سه ساله. شاید هم کم تر...
آهان یادم افتاد! اولین بار که شاهنامه را شنیدم، چند صد سال پیش بود. همان وقتی که فردوسی بزرگ رستم و سهراب و سیاووش را زنده می کرد. همان وقتی که ارمغان جاودانش را مهیا می کرد تا تقدیم ایرانیان کند، که ایرانیان هیچ وقت فراموش نکنند که روی چه خاکی زاده شده اند. تا هیچ وقت از یاد نبرند که فرزندان چه کسانی هستند و همیشه به یاد داشته باشند که ایرانی اند.
شاهنامه را همان وقتی شنیدم که سرود: «...عجم زنده کردم بدین پارسی»
حکیم آن موقع، فریادی زد که هنوز در گوش ایران می پیچد.
نامت بلند، ایران.
سرودت جاودان، حکیم.